باران شمال به قلم رضا مبینی – “قورباغه” روایت افرادی است که تشنه قدرتاند و برای رسیدن به آن، جنون آمیز همدیگر را در هم میشکنند؛ افرادی که به هم وصلاند اما مسیرشان از هم جداست؛ انسانهایی که در گذشته توسط خانواده سرکوب شدهاند و عقدهگشاییهای امروزشان محصول گذشته سرکوب شده آنهاست.روایت تیزهوشانی کهبه دلیل […]
باران شمال به قلم رضا مبینی – “قورباغه” روایت افرادی است که تشنه قدرتاند و برای رسیدن به آن، جنون آمیز همدیگر را در هم میشکنند؛ افرادی که به هم وصلاند اما مسیرشان از هم جداست؛ انسانهایی که در گذشته توسط خانواده سرکوب شدهاند و عقدهگشاییهای امروزشان محصول گذشته سرکوب شده آنهاست.روایت تیزهوشانی کهبه دلیل کمبودهای روانی و عاطفی،با تربیت نشدن صحیح در کودکی و نوجوانی به این جنون مرگبار رسیدهاند.
هومن سیدی – نویسنده، تدوینگر و کارگردان این سریال پس از تجربه ساخت چند فیلم سینمایی، اینبار در اولین تجربه سریال سازی خود با دقت و وسواس زیاد، موفق تر از قبل ظاهر شده است. “قورباغه”روایتی غیرخطی دارد و سیدی، هوشمندانه از این زمان پریشیهای متعدداستفاده کرده تا بهتر بتواند ارتباطی را که شخصیتهای اصلی فیلم با گذشته سرکوب شده خود دارند،به مخاطب نشان دهد.
یکی از علل موفقیت “قورباغه” که آن را از سریال های آبکی و شانه تخم مرغی شبکه خانگی جدا میکند، ژانر نو و متفاوتی است که کارگردان برای این سریال انتخاب کرده؛ ژانری که تاکنون در سریالهای شبکه خانگی ایران سابقهای نداشته است. او حس مخاطبانی را که از دیدن سریالهای اجتماعی و عاشقانه با فضای آپارتمان نشینی خسته شدهاند به خوبی تشخیص داده و با ساخت این سریال، در فضایی معمایی و جنایی، آنها را از این تکرار نجات داده است.
سیدی در “قورباغه” با ذهن مخاطب کار دارد و علاوه بر روایت یک داستان ثابت، او را به تفکر در پیرامون روابط انسانی و آسیبهای اجتماعی دعوت کرده است. فیلمنامه “قورباغه” شبیه به یک پازل است و این پازل با تدوین مینیاتوری هومن سیدی به صورت نامرتب کنار هم چیده شده و به پایان رسیده؛ بهطوریکه از برخی اتفاقات غیرضروریقسمتهای ابتدایی، در قسمتهای بعدی، به عنوان سرنخی برای گرهگشاییها استفاده شده است.
سیدی برای”قورباغه” قصهای پرکشش و دنباله دار آفریده و تقریبا ًدر هر قسمت، مخاطب را غافلگیرکرده است. او از تکنیک راوی بیرونی(voice over) بهره گرفته، به طوری که در شروع و پایان هر قسمت، صدای راوی متن – شخصیت اصلی داستان- یعنی رامین (صابر ابر) را میشنویم که نباید از این تکنیک کارگردان، ساده گذشت؛ چرا که برخلاف استفاده تزیینی بسیاری فیلم و سریالها از این تکنیک که بهجای نزدیک کردن مخاطب به جهان روایی، بین او و این جهان فاصله میاندازند، سیدی با استفاده از این تکنیک، هوشمندانه بر ناخوداگاه مخاطب اثر گذاشته است.
صداهای روی متن نیز در واقع، نوعی آینده نگری (flash forward) است؛ چراکه به صورت غیرمستقیم با بیان جملات مفهومی، پیچیده وپرطمطراق، آینده شخصیت ها و جهان داستان را پیشگویی و علاوه بر آن،ذهن مخاطب خود را نیز درگیر ادامه داستان کرده است؛به عنوان نمونه قسمت اول داستان با صدای راوی،اینگونه آغاز شده است:
«رنگ، چند رنگ، هزاران رنگ، هرکس به یک شکل، هر کس به یک رنگ، سیاهی… رفتن به مانند آمدن، آهسته رفتن برای درست رسیدن، و ترس؛ از کسی که هنوز حرکت نکرده باشد؛ سکون، آرام، بی صدا، جوری که کسی بیدار نشود، دقیق، دیدن؛ ترس از پیدا شدن، ترس از گم شدن، محو شدن. ترس از دیگران، دیگران چند رنگ. هزاران رنگ»
این کلمات و عبارات به ظاهر گنگ و پیچیده، دقیقاً تمام قصه ادامه سریال است. از نکات منفی سریال، وجود حفرههایی در فیلمنامه است کهبعضی مواقع منجر به عدم منطق روایی در سریال شده و حس باورپذیری را از مخاطب دور کرده است. این حفرهها علاوه بر فیلمنامه، گاهی در کارگردانی اثر هم به چشم میآید، اما نباید از کارگردانی بسیار خردمندانه و کم نقص هومن سیدی بگذریم.
شخصیت پردازیهای بسیار دقیق، ملموس و حساب شده کارگردان، انتخاب درست بازیگران(از کنار هم قرارگرفتن ستاره ها تا بازیگران تئاتر و هنرجویان تازه کار که همگی در خدمت قصه و اثر هستند)و بازیگیری هوشمندانه، رنگ آمیزی شده و به اندازه از آنها، باعث ایفای نقشهای متفاوت ستاره ها و بازی تحسینآمیز کم تجربه ها شده است. بازیگران ناشناختهای که با اعتماد سیدی به خوبی از پس نقشهای فرعی این سریال برآمدند و همین شکوفایی، به موفقیت فیلم در پرداخت خرده روایت ها منجر شده است.
سیدی در این سریال هم مانند آثار قبلی خود، جسورانه عمل کرده و از ریسک نمیهراسد؛ این را نه تنها در انتخاب ژانر، بلکه در بازی گرفتن از بازیگران نیز ثابت کرده است؛ به عنوان مثال حضور”مهران غفوریان”در نقش “کیان”، کهاولین تجربه بازیدر نقش جدی را تحسین برانگیز به پایان رسانده یا استفاده از”هادی تسلیمی”که در اولین حضور حرفهای خود در عرصه بازیگری با درخشش چشمگیر در نقش معتاد، فراتر از حد انتظار ظاهر شده، همچنین،”نویدمحمدزاده”با بازی در نقش “نوری”،تجربه جدیدی را در بازیگری از خود برجای گذاشته؛ چرا که از تکرار نقشهای برون گرای عصبی در آثار قبلی فاصله گرفته و با کمک کارگردان، به شخصیتی درونگرا، کاریزماتیک و مرموز رسیدهاست وبازی درخشان و متفاوتش در “قورباغه”،باعث شده بار دیگر به توانمندیهای اودر عرصه بازیگری ایمان بیاوریم.همه این موارد، نشان ازکارگردانی سطح بالای سیدی داردکه میداند چگونه از بازیگر، خوب بازی بگیرد.
از دیگر ویژگیهای مهم و قابل توجه این سریال می توان به فیلمبرداری زیبا، قاب بندیهای مناسب، گریم خوب و موسیقی خاص آن اشاره کرد. پایان سریال نیز در نوع خود جالب و برخلاف تصور مخاطب است، در واقع سیدی با این تکنیک، جهان داستانی “قورباغه” را به جهان واقعی مخاطب نزدیکتر کرده است. سریال، با صدای راوی (صابر ابر) به پایان میرسد:
«ترس، ترس از پوچی، ترس از نا امیدی، واقعیت اینه که من سال هاست مردم، تمام اینا ترسای حقیقی هستند که تو ذهنم وجود داشتن و امروز تبدیل به واقعیت شدن» و این انتهای همان شروعی است که ما در لحظه لحظهی سریال هم با آن بودیم: «حقیقتی که در ذهن شما شکل میگیرد روزی تبدیل به واقعیت خواهد شد».