زهرا بشیری کارشناس سیاسی و روزنامه نگار / اختصاصی باران شمال: با نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ماه امسال، بار دیگر و بتدریج گفتگو درباره شرکت یا عدم شرکت، رای دادن یا رای ندادن، در میان بازیگران عرصه سیاست درگرفته است. -انتخابات یک کنش سیاسی است و سیاست جمعیترین کنش انسانی […]
زهرا بشیری کارشناس سیاسی و روزنامه نگار / اختصاصی باران شمال: با نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ماه امسال، بار دیگر و بتدریج گفتگو درباره شرکت یا عدم شرکت، رای دادن یا رای ندادن، در میان بازیگران عرصه سیاست درگرفته است.
-انتخابات یک کنش سیاسی است و سیاست جمعیترین کنش انسانی میباشد. رای دادن یا رای ندادن، بخشی از زندگی سیاسی شهروندان ایرانی شده است تا در راستای فصلالخطاب شدن اراده مردم در تعیین حق سرنوشت خود و حذف فرایندهای تصمیمگیری غیرقانونی و فراقانونی که زندگی اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد، بازگرداند.
-میزان مشارکت شهروندان در انتخابات نه تنها در ایران، بلکه در همه نظامهای سیاسی که برگزاری انتخابات را مبنای شکلگیری فرایندهای تصمیمگیری خود قرار دادند، با میزان اثرگذاری رای آنها نسبت مستقیم داشته است.
-در نظامی که ” مردمسالاری ” مطرح میگردد، آرای مردمی مهم است. در این نظام سیاسی، رابطهی مردم و حکومت، رابطهی دوسویه میباشد، اگر مردم احساس کنند “زینتالمجالس” و صرفا مردمی بودن دیده میشوند، روی برمیگردانند.
-شرکت در انتخابات تنها در اینکه “رای دهیم یا رای ندهیم” نیست، اینکه ” به چه رای میدهیم یا به چه رای نمیدهیم” و هم “به که رای میدهیم یا به که رای نمیدهیم” نیز مطرح است. شرکت ما در انتخابات یک تصمیم فردی نیست، بلکه واکنشی است جمعی که بر آینده آن تاثیر مهمی خواهد داشت.
‘عدم مشارکت و پرهیز از رای دادن حداکثر میتواند نشانگر کاهش حمایت عمومی از حکومت باشد، اما چندان اثر دیگری ندارد.
مخاطب این نوشته کسانی هستند که علاقهمند به کشورشان هستند، اما خستهاند و فکر میکنند با قعر از صندوق میشود، تغییر ایجاد کرد و خیلی از افراد براین باورند که اجازه دهیم سیاست رسمی مسیر خود را برود بلکه در این مسیر امیدی باشد و از این وضع و بنبست همیشگی خارج شویم.
بطورکل انتخابات در دو حالت بررسی میگردد. اول نقش سیاسی آن در رایآوری، دوم در رای دادن یا رای ندادن. هرکنش و رفتار سیاسی، در مفهوم سیاسی تعریف شده، معنی پیدا میکند. رای دادن یا ندادن یک رفتار منطقی و بدیهی است و سعی و تلاش در اینکه نظر افراد جامعه را تغییر داد برای رای دادن بسیار بیهوده است. باید متن سیاسی انتخابات را معنی بخشید، متن سیاسی افراد از احزاب مختلف مفهومی باشد، مردم بیش از اینکه بهفرد رای دهند. در حقیقت به متن یا چشم انداز یا چارچوب تعریفشده از سیاست جامعه رای میدهند. البته افراد نامزد و تفکرات آنها هم مهم هستند.
-در جایی که برای رای دادن، متن سیاسی جذابیت در رای را بیشتر کند، وجود ندارد، متاسفانه در رای ندادن هم، مفهوم قوی وجود ندارد.گفتهها و نوشتههای متن سیاسی چندان فراگیر و پذیرفتنی نیست.
-افراد جامعه حتی به گفتههای سیاسی در گروههای احزابی توجه ندارند، به همین دلیل دیگر سخنی از سیاستمداران، گوش شنوایی ندارد.
-در رای دادن، رای دهنده باید احساس ارزشمند بودن داشته باشد، رای دادن یا ندادن، نباید مشکلساز و تنشزا در جامعه گردد، هرکس میتواند براساس تفکرات سیاسی مورد نظر خود و نیز درک، آگاهی و وجدان سیاسی خودعمل کند. پس برای انتخاب هم احترام قائل باشیم.
‘در این رویکرد شرکت کردن یا نکردن در انتخابات یک حق است، یعنی یک فرد میتواند از حق رای ندادن خود هم بهرهمند شود. در این نگاه رای ندادن هم یک کنش سیاسی است، به معنای قعر با نظام سیاسی کشور نیست.
اما در رویکردی دیگر، مشارکت در انتخابات را تکلیفمحور میدانند، آنها را ملزم به مشارکت میدانند، حتی اگر برگه رای سفید داخل صندوق برود. در رای ندادن، عدم مشارکت، از نظام سیاسی کشور مشروعیتزدایی نمیکند، تا زمانی که صندوق آرا و امکان رقابت نسبی هم وجود دارد، حتی اگر مشارکت پایین باشد، مشروعیتزدایی از نظام نخواهد شد.
در همه جای دنیا فراز و فرودهای سیاست در مشارکت تاثیرگذار است اما تا زمانی که صندوق رای هست، مشارکت حداقلی نمیتواند مشروعیتزدایی ایجاد کند.
-افرادی عدم شرکت را کنش سیاسی و پیامی برای نظام سیاسی تلقی میکنند، حال اینکه آیا بررسی هزینه و فایده تصمیمشان را انجام دادند یا نه، اینکه چه چیزی از دست میدهند و چه چیزی بدست میآورند، را در این مخالفت دیدند؟
-از دلایل رای ندادن اینکه از انتخاب گذشتهی خود نادم و پشیمان هستند و خود را سرزنش میکنند، اما راه جبران انتخاب بد در رای ندادن نیست، بلکه پشیمانی باید موجب حرکت رو به جلو شود. رای ندادن چیزی را تغییر نمیدهد، بلکه امتدادخسارت است، باید با انتخاب دیگر و درست، انتخاب گذشته را جبران کرد.
-اکنون اعتماد سلب شده مردم در اوضاع اقتصادی و اجتماعی جامعه با حجم گرانی، اخذ مالیات سنگین، بیکاری، شکاف طبقاتی ایجاد شده، زیرپاگذاشتن شایسته سالاری، حقوق نجومی مسئولان را چگونه باید جلب کرد؟ تا در انتخابات شرکت کنند.
-انتخاب کردن حق است و حق مشکلزا نیست، باید مشکل بیهودهبودن را در جای دیگر دنبال کنیم نه در حق رای ندادن.
با رای ندادن عدم رضایتمندی آشکار نمیشود، اگر از انتخاب گذشتهی خود ناراضیاید، پس باید نارضایتی از منتخب گذشته را به غیر از او “رای میدهم” باشد نه آنکه رای نمیدهم. تنها با رای دادن به مخالف منتخب گذشته است که میتوان نارضایتی خود را از آنهایی که هدر دادن حق رای را دنبال میکنند، با حضور اعلام کنیم.
-دیوید فاستر والاس میگوید《 با تمام وجود در خانه بمان اگر میخواهی، ولی خودت را گول نزن که رای نمیدهی، در عمل چیزی به اسم رای ندادن وجود ندارد. شما یا با رایدادن رای میدهید، یا با در خانه ماندن رای میدهید، بطور تلویحی ارزش رای یک آدم تعصبی را دو برابر میکنید》
-این که ما حق رای داریم به هیچ دردی نمیخورد، مهم این است که از آن به درستی استفاده کنیم. رای دادن حداکثر کاری نیست که میتوانید انجام دهید، ولی حداقل کاری است برای داشتن دموکراسی، باید دموکراسی را بخواهید، دموکراسی نمیتواند به موفقیت برسد مگر اینکه کسانی که حق انتخاب خود را ابراز میکنند، آمادگی داشته باشد که عاقلانه انتخاب کند. اگرچه سیاست معمولا مورد نفرت عموم مردم است، بهرحال سیاستمداران نماینده مردم به حساب میآیند، نمایندهی ساختن و اجرای قوانینی که باعث میشود سرزمین آنها از نظر اقتصادی رونق بگیرد و رفاه زندگی آنها تامین شود. در انتخابات اخیر، جز بازسازی افرادی که امید تحول در مجلس را ایجاد میکنند، حتی اگر ناشناخته هستند، انتخاب شوند،چارهای دیگر وجود ندارد.
-وکلام آخر؛ در سیاست گاهی به جبر و گاهی به اختیار، یک گام باید به پیش رفت حتی اگر لازم باشدبه عقب برداشت.